از زمانی که هالیوود با رونمایی از شرلی تمپل(Shirley Temple) در ظاهر دختربچه ای با لباس و آرایش زنانه، به حوزه ی الگوسازی برای کودکان و نوجوانان وارد شد، این رده سنی جایگاه منحصر به فردی در مسیر پیاده سازی اهداف و برنامه های بلندمدت و آخرین نسخ سبک زندگی مد نظر اربابان رسانه پیدا کرد. کودکان از یکسو به علت خصوصیات ذاتی شان و از سوی دیگر مبتنی بر آموزش هایی که سینما در طول زمان به آنها داد، پذیرای الگوهای طراحی شده توسط این رسانه بوده و امروز به سهولت می توان نتیجه ی این فرایند اثرگذاری رسانه ای را در کودکان و نوجوانان به شکل تغییر مدل زندگی و تقلید از سبک پوشش، گفتار و رفتار بازیگران و در کل شبیه کردن خود به کاراکترهای مورد علاقه مشاهده کرد.
به این ترتیب اثرپذیری بالای کودکان باعث شد تا سینما برای نابود کردن و هضم فرهنگ های بومی و تسخیر نرم سایر جوامع در دراز مدت به کار گرفته شود. این رسانه قدرتمند می تواند پیام خود را که همان سبک زندگی امریکایی است، به دور افتاده ترین نقاط زمین منتقل کرده و از این طریق ابتدا با به سلطه کشیدن کودکان و نوجوانان و سپس جوانان، مقدمات فروپاشی فرهنگی و تسلیم شدن کشورهای مختلف را فراهم کند، کشورهایی که در ظاهر استقلال فیزیکی دارند اما در باطن مستعمره های فکری و فرهنگی کشورهای جهان اول هستند. کودکان و نوجوانانی که این دوره از زندگی خود را با بردگی فکری و تبعیت از سبک زندگی امریکایی طی می کنند، در بزرگسالی ابائی از تسلیم و سازش با فرهنگ بیگانه ندارند. بنابراین پخش و انتشار آثار و کالای فرهنگی کشورهای دیگر به ویژه در حوزه کودک و نوجوان حساسیت و حتی مخاطرات متعددی را به همراه داشته و سهل انگاری در این امر می تواند باعث بروز چالش ها و بحران های جدی برای یک فرهنگ باشد.
اما هر آنقدر که این موارد واضح و آشکار بوده و انتظار طبیعی این است که اضمحلال فرهنگی مدنظر رسانه های نظام سلطه در جمهوری اسلامی ایران با موانع مستحکم و نفوذناپذیری روبرو باشد، اما بالعکس، جمهوری اسلامی از لحاظ آسیب پذیر بودن در این حوزه وضعیت غیرقابل قبول و تا حدی اسفبار دارد. جمهوری اسلام ایران از یکسو هدف اول رسانه های نظام سلطه و مورد هجوم همه جانبه فرهنگی آنها در عرصه های گوناگون است و از سوی دیگر از ساختارهای دفاعی فرهنگی به خصوص در آوردگاه حساسی همچون سینمای کودک و نوجوان تقریبا بی بهره است. مضاف بر آنکه کالاهای فرهنگی رسانه های نظام سلطه در جمهوری اسلامی به مدد شبکه گسترده نمایش خانگی در سراسر کشور و در تمام دکان ها و خواروبارفروشی های محلی هم یافت شده و در دسترس خانواده و کودکان و نوجوانان قرار دارند.
برای دستیابی به فهم بیشتر از وضع موجود، یکی از محصولات ارائه شده در شبکه نمایش خانگی را مورد بررسی قرار می دهیم. اگرچه نباید فراموش کرد که نمونه پیش رو تنها مشتی از خروار بوده و بررسی این اثر به معنای بی نقص بودن سایر شرکت ها و یا به اصطلاح موسسات فرهنگی فعال در شبکه خانگی نیست.
انیمیشن انتقام جویان (Avengers) یکی از محصولاتی است که در شبکه نمایش خانگی کشور توزیع شده است.
انتقام جویان که مبتنی بر یک مجموعه داستان مصور یا کُمیکاستریپ (Comic Strip) شرکت مارول کامیکس (Marvel Comics) ساخته شده است، در ارتباط با قهرمانانی است که با قرار گرفتن در کنار یکدیگر در حال جنگ با دشمنی هستند که قصد نابودی کره زمین را داشته و هیچ یک از این قهرمانان به تنهایی توان مبارزه با آن را ندارند.
در انیمیشن انتقامجویان عموماً تعدای از روباتها، انسانهای عادی، جهش یافته ها، خدایان و موجودات ماورایی ایفای نقش میکنند که هر یک به عنوان نمادی در اثر گنجانده شدهاند و هدف نهایی آنان نجات زمین از شر دشمنان است. بسیاری از کاراکتر های انتقام جویان پیشتر در فیلم های سینمایی و یا کمیک استریپ ها ظاهر شده و سازندگان اثر برروی پیش زمینه هایی ذهنی که مخاطبان از این قهرمانان شناخته شده دارند، حساب کرده اند.
در باب چرایی تولید گسترده این دست انیمیشنهای قهرمانی توسط رسانه های نظام سلطه و صهیونیسم بین الملل که تعداد زیادی از آنها هم اکنون در سطح جهانی در حال پخش است، می توان به چند علت اشاره کرد که مهمترین آنها شرایطی است که تمدن غرب به سرکردگی ایالات متحده در آن قرار دارد. تداوم بحران اقتصادی در امریکا و تمدن غرب، مشکلات امنیتی و تروریستی، توجیه سیاست های امریکا در مناطق مختلف جهان، ضعف و اضمحلال تمدن غرب و حاکم شدن ترس بر مردم بالاخص ترس از آینده خود و جهانی که در آن زندگی میکنند، موجب شده تا ساخت انیمیشن و فیلمهای قهرمانی شتاب بیشتری به خود گیرد.
اما آنچه که موجب میشود انتشار سری انیمیشن انتقام جویان برای کودک و نوجوان ایرانی مذموم باشد، القائیات و گزاره هایی است که در این کالای فرهنگی نهفته است و از آنجا که نوع نگاه هست شناسی (Ontology) و معرفت شناسی (Epistemology) انسان غربی کاملاً متفاوت با جهانبینی انسان مسلمان ایرانی است، نشستن هر یک از این القائیات بر معرفت کودک و نوجوان ایرانی بسیار خطرناک است، باالاخص در این سن و سال که ذهن و قلب آنان همچون لوح سفید بوده و آماده دریافت هرگونه مضمونی است و در صورت به وقوع پیوستن چنین اتفاقی، در آینده با جوانانی دچار بحران هویت و دارای ذهنی مخدوش و معرفتی التقاطی مواجه خواهیم بود.
اولین گزاره ای که چندان در این انیمیشن پنهان نبوده و به بیانی دیگر، رو بنایی ترین پیام انیمیشن محسوب میشود، نهادینه سازی هژمونی و برتری نظام امریکا در ذهن و قلوب مردم جهان است. انیمیشن انتقام جویان در اولین گام این پیام را به جهانیان میرساند که مدافعین واقعی دنیای کنونی قهرمانانی از مغرب زمین هستند که با پیچیده ترین فنون علمی و جهشهای ژنتیکی مسئولیت حفظ و بقای کره خاکی را برعهده دارند. بدین وسیله ابرقدرتی و داشتن سیطره جهانی امریکا به مخاطب حقنه میشود و بدون شک کودک و نوجوان سرزمین های دیگر که با این دست انیمیشن ها بزرگ می شود نه تنها روحیه مبارزه با سلطه و زورگویی ایالات متحده را ندارد بلکه با شیفتگی نسبت به فرهنگ امریکایی، امید به قهرمان رویایی چشم آبی آنگلاساکسون خواهد داشت و بدتر آنکه این کودک و نوجوان با وجود منجیان که سال ها به تماشای آنها نشسته و آنها را در آثار مختلف دنبال کرده است، به منجی غایب ایمان نخواهد آورد و منتظر او نخواهد بود. در نگاه قرآنی و در آیه 11 سوره رعد با این عبارت مواجه میشویم که:
آیه مذکور صراحتاً ذکر میکند که نجات انسانها و تغییر سرنوشت آنان در گام ابتدایی نیازمند اراده غالب افراد آن قوم و ملت است و در غیر این صورت هیچ امری نمیتواند انسانها را از وضع موجودشان نجات دهد، بدین سان مفاهیم گنجانده شده در انیمیشن انتقامجویان اساساً در تضاد با اندیشه دینی و قرآنی بوده و نشستن این مضامین در ذهن و قلب انسان مسلمان، دادن آدرس غلط در مورد آخر الزمان و مقوله منجی است.
گزاره مهم دیگری که همانند اغلب آثار غربی در انیمیشن انتقام جویان نهفته است، مقوله اومانیسم است چرا که اساس و مبنای فیلمهای قهرمانی مبتنی بر انسان محوری بوده و و اساساً خداوند در این آثار محلی از اعراب ندارد. در مجموعه انتقام جویان نیز قهرمانان حقیقی و منجیان عالم نه فرستادگان الهی و یا انسانهای دین محور، بلکه افرادی هستند که با جهش های ژنتیکی، فنون علمی و یا ورود از دنیای موازی دیگر، در حال تلاش برای نجات کره زمین هستند. به عبارتی بهتر همه چیز حول انسان تعریف شده و صرفا قدرت علمی و فکری انسان است که موجب نجات او می شود و از این نقطه است که مفهوم ساینتیسم (Scientism) که از ارکان اصلی نظام اومانیستی است، یکی از خطوط تعلیق انیمیشن را رقم میزند. در اینجا مرد آهنی (Iron Man) نمادی از ساینس محسوب میشود و به عنوان انسان طراز ساینتیسم در کنار دیگر قهرمانان در حال مبارزه با دشمنان زمین است.
به واقع القایی که در اینجا رقم میخورد دادن اصالت به ساینس به عنوان محوری ترین و با ارزش ترین مقوله برای یک انسان است، حال آنکه در ادبیات دینی دادن اصالت به علم، بدون ایمان نجاتبخش بشریت نبوده و انسان را به ورطه نابودی سوق میدهد و هر میزان هم که این سرمایه علمی زیاد باشد اما بدون حلم و تقوی ارزشی ندارد.
از دیگر شخصیت هایی که در انیمیشن حائز اهمیت است ثور (Thor) از اساطیر اسکاندیناوی همراه با چکشی رعد آسا میباشد. ثور با ورود از دنیایی دیگر به کره زمین به دیگر قهرمانان می پیوندد.
شخصیت ثور در مجموعه انتقام جویان ریشه در پاگانیسم (paganism) دارد؛ کلمه پاگان برای مسیحیان، به معنای کافر یا مشرک است که مجموعهی ادیان غیرابراهیمی را در برمیگیرد. پاگانیسم و یا چندخدایی در دوران باستان و برخی ادیان قبیلهای وجود داشته و ما قبل به رسالت رسیدن حضرت عیسی علیه السلام بسیار مورد توجه مردم بوده و بعد از رواج مسیحیت رقیب اصلی آن محسوب میشود. خدایان یونان باستان و اساطیر اسکاندیناوی نیز شامل این امر میشوند و در انتقام جویان، ثور نمادی از پاگانیسم تلقی میشود.
به واقع حضور ثور از جهانی دیگر که موازی جهان انسانهاست و مقام خداوندگاری او با قدرتی شگرف، القایی از کفر و شرک به مخاطب محسوب میشود که خدشهای جبران ناپذیر بر بنیانهای فکری کودک و نوجوان است.
در مورد کاپیتان امریکا نیز میتوان جهانی سازی و یا گلوبالیزاسیون (Globalization) را مورد توجه قرار داد. شخصیت کاپیتان امریکا که با لباسی شبیه به پرچم امریکا طراحی شده، در راستای جهانی سازی به دفاع از ارزش های لیبرالیسم برخاسته است. کاپیتان امریکا که در جنگ جهانی دوم به مبارزه با نازی ها مشغول بوده و هم اکنون در حال جنگ با دشمنانی است که خواهان نابود کردن کره زمین هستند، به واقع نمادی عینی از ایالت متحده امریکا است. این کاراکتر القایی از سلطه و هژمونی امریکا بر کره زمین برای حفظ امنیت و صلح جهانی است.
از دیگر موارد قابل بحث و بررسی موضوع جهش ژنتیکی در هالک است که این امر را در چارچوب نظریه داروین میتوان جستجو کرد. فرضیه تکامل داروین که امروزه اصلی ترین توجیه برای نفی خداوند و عالم غیب به حساب میآید، نوع آفرینش و تکامل جهان امروز و انسانها را طبیعی و غیر هوشمندانه تلقی میکند.
در این جا نیز هالک که دچار جهش ژنتیکی شده است، نمادی از این فرضیه الحادی محسوب میشود و این القای استراتژیک به مخاطب صورت میگیرد که انسان کنونی نه بر اساس آفرینش بلکه به دلیل رویدادهای صد درصد اتفاقی به جایگاه کنونی اش رسیده است و این روند ادامه دارد.
گرچه در اینجا به اختصار و تنها به چهار کاراکتر و سه گزاره مهم القایی انیمیشن انتقام جویان اشاره شد، اما همین مقدار نیز برای بیان عمق فاجعه کفایت می کند. بهطور کلی در انیمیشن انتقام جویان با پکیجی کامل از القائیات اومانیستی و به بیانی دقیق تر الحادی روبرو هستیم. انتقام جویان افرادی هستند که با جهش های ژنتیکی نظیر هالک و یا با تمسک به ساینس نظیر مرد آهنی و یا با استفاده از موجودات تخیلی و فرا زمینی نظر ثور به نجات بشر برخاسته اند، حال آنکه در اندیشه دینی منجی بر اساس اصول الهی بپا خاسته و جهان را پر از عدل و داد میکند. کمترین نتیجه تماشای انتقام جویان توسط کودکان و نوجوانان نهادینه شدن این مطلب است که هیچ فردی مانند انبیاء که در گذشته بشر حضور داشته و به تاریخ پیوسته اند در آینده ظهور نخواهد کرد، هیچ آینده ی دیگری متصور نیست و هیچ منجی و نجاتبخشی از غیب نخواهد رسید و اگر هم روزی بشر به منجی نیاز پیدا کند، امریکا این منجی را خواهد ساخت.
از این حیث در این انیمیشن با گزاره هایی نظیر پاگانیسم، نفی غیب و ایمان به خدا، پذیرش برتری امریکا، اصالت دادن به ساینس، ارائه چهره ای مخدوش از منجی، کارآمد نشان دادن روح لیبرالیسم و سرمایه داری و در نهایت داروینیسم مواجه هستیم که به هدف خوردن هر یک از این مضامین کفر آمیز تمامی بنیان های اعتقادی کودک و نوجوان را به ورطه نابودی میکشاند.
حال مختصر مطالب ذکر شده از انیمیشن و توضیح مضامین نهفته در آن، این سوال را ایجاد میکند که چگونه چنین محصولاتی با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ایران به طور گسترده توزیع شده و در اختیار کودکان و نوجوانان قرار میگیرد؟ انتقام جویان یکی از ده ها انیمیشنی است که در سال های اخیر در شبکه خانگی توزیع شده است، در کدام جبهه نبرد یکی از طرفین به ستون های پنجم طرف مقابل اجازه نفوذ در عمق منطقه خودی را می دهد؟ اگر این آثار مروج اصول بنیادین سبک زندگی غربی که بعضاً الحادی و در تضاد کامل با بن مایه های تفکر توحیدی هستند، که هستند، چطور در هر کوی و برزنی در سراسر کشور به سهولت قابل دسترسی اند؟ متولیان دولتی اگر به این مضامین اشراف دارند و سپس مجوز می دهند، که این کار چیزی جز خیانت به امنیت فرهنگی کشور نیست و اگر با این مقولات آشنا نبوده و یک انیمیشن را صرفاً کالایی برای سرگرمی می پندارند، چرا عقبای خود را به پای جهلشان تباه می کنند؟ شرکت های متولی توزیع این آثار نیز یا از گزاره های نهفته در آنها مطلع هستند که باید بررسی کرد چرا به ترویج آنها می پردازند و یا مطلع نیستند، که اغلب همین طور است و در اینصورت باید پرسید مگر منفعت و سود اقتصادی چقدر ارزش دارد که باید نسلی قربانی زیاده خواهی افرادی شوند که جاهلانه در میانه میدان جنگ، برای نیروهای دشمن در سرزمین خود جا باز می کنند؟
نظرات